سفارش تبلیغ
صبا ویژن






















...باران می بارد

پایانم در اینجا بود 

همین نقطه 

تمام شدم 

در تابش 

سوختم 

خوشحال بود 

در تابم 

دیدی 

خنده اش را 

چه شاداب می خندید 

خنده اش سوزاندم 

من 

دیگر من نیستم 

من سوخت 

این نقطه 

مرگ دارد 

می سوزی 

می بازی 

برو آنطرف تر بایست 

ببین مرا 

باختم 

سوختم 

همانطور میخندید 

مگر پایان داشت ؟!

نداشت ...

نبود 

در پیشم 

غمم را 

ندید او 

چه میکرد 

در مرگم 

می خندید شاداب 

دیدی 

برو 

بیخیال این تقطه 

برو 

هنوز دیر نیست 

برو 

دیر می شود 

حواست باشد 

نبازی 

نسوزی 

سرنوشتم را دیدی 

دیدی 

برو 

بیخیال این نقطه 

سرنوشتت را با خط خوش بنویس

نگذار بتازد 

بر روحت 

نگذار 

بنویسد بی عشق 

سرنوشتت را 

تا دیر نشده 

برو 

روی این نقطه نایست 

مرگ دارد 

درد دارد 

غم دارد 

زهر دارد 

اشک دارد 

نایست 

میمیری 

در تابش 

در عشقش 

در  غمش 

در زهرش 

در دردش 

در اشکش ...

بیخیال این نقطه یرو 

نایست 

"سرنوشتت این نیست"... 

 


نوشته شده در پنج شنبه 96/10/7ساعت 5:48 عصر توسط aiearmi@ نظرات ( ) |


 Design By : Pichak